کد مطلب:321177 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:318

دیدار دلدار
نرگس خاتون بین اسیران و بزرگان از رنج در بند بودن
نمی نالید فقط در فراق یار نادیده كه در عالم روسای شیرین او را دیده و به طرف اسیری كشیده شده بود و هنوز خبری از او ندارد می نالید.

تا اینكه روزنه روشن امیدی پیدا شد بدین قرار كه امام علی نقی غلام خود (بشر بن سلیمان) را خواند و نامه ای بدو داد كه بی درنگ برو به طرف بغداد و از آن جا از شهر خارج شو و در كنار فرات با این دویست و بیست اشرفی باید كنیزی را بخری و نشانه این است كه برده فروش به نام (عمر بن یزید) است و آن خانم محترمی است كه نمی شود اسمش را اسیر گذاشت و لباس حریر به تن دارد و علامه مجلسی از شیخ صدوق روایت می نماید كه كشتی های اسیران رسیدند و می بیند دختری به همان نشان به زبان رومی غلیظی صحبت می كند متوجه شد او را سیصد دینار می خواهد بفروشد اما وی از مشتری ها امتناع می نموده برده فروش عصبانی است اما نرگس خاتون می گوید عجله نكنید همین طور وقت می گذارند و منتظر پیغام داماد است و برده فروش را وادار به تامل كرده می گوید باید صاحبم
را خودم انتخاب كنم. اما بشر بن سلیمان كه نامه امام را دارد نزد (نحاس) آمده می گوید نامه ای است از بزرگان شهر به زبان رومی است كه وصف ثروت خود را كرده اند نامه به دست نرگس خاتون باید برسد پس از خواندن نامه گریه را سر می دهد وقتی جویای حالش می شوند اظهار می دارد كه مرا بدین غلام بفروش اگر به كس دیگری فروشی خود را خواهم كشت وقتی بشر بن سلیمان او را خرید به حجره خودش آورد دید نرگس خاتون نامه را می بوسد و بر چشم و قلبش می گذارد.

گفت ای دختر تو صاحب نامه را نمی شناسی چرا اینطور نامه را می بوسی نرگس گفت من ملكه دختر یشوعا (پسر قیصر روم) هستم كه نسبت پدرم به شمعون وصی و حواریون عیسی می رسد پس داستان عروسی خود را با پسر عمویش و شكسته شدن تخت جواهر نشان و ریخته شدن بت ها و افتادن و مدهوش شدن پسر عمویش را كاملا شرح داد و گفت این نامه مربوط به امام علی نقی است نرگس وقتی وارد خانه امام علی نقی می شود و در پرده حجاب حرم داخل می گردد با شوق زیاد منتظر دلدار بود كه
چشمانش به ناگهان به چهره زیبای امام حسن عسكری (ص) روشن می شود مانند این كه دنیایی را به او داده اند و راستی عجیب است همان جوان خوبروئی كه شب ها زیاد در خواب می دید همان بود شوق دیدار او را به حالت رویائی داشت آیا باز خواب می بینم خلاصه امام او را به عقد فرزندش درمی آورد كه صاحب الزمان (ص) ما از همان مادر متولد می شود و شیخ صدوق و علامه مجلسی می نویسد. در موقع تولد امام زمان عطسه نمود اكثرا هم مورخین ذكر می كنند كه ذكر خداوند و كلمه تشهد می گفت و از خردسالی حركات شگفت آور از آن حضرت دیده می شد از قبیل سلام كردن و خندیدن و راه رفتن و ذكر خدا كردن البته به حد رشد حركتی هنوز نرسیده راه می رفت این طرز رشد را البته شما می دانید پیغمبر كه میان مردم استثنائی از لحاظ رشد مغزی و فكری دارد اگر این را قبول دارید پس رشد سریع و غیر عادی و زودرس را هم باور نمائید.